بیا با هم
به توافق برسیم
تمام سلسله جبال آرزوهایم
را می دهم
فقط
معدن فراموشی ات
را بده
بیا با هم
به توافق برسیم
تمام سلسله جبال آرزوهایم
را می دهم
فقط
معدن فراموشی ات
را بده
بهانه نفس کشیدنم
همه وجودم
آرامشم
دل انگیزترین خیال متصور
یار نازنینم
ای ناب تر از لحظه های انعکاس باران عشق
چه به روز دلم آمده
که این روزها رسمی شده ایم؟!
دلم برای آغوشت
برای عطر وجودت
برای نگاه عاشقت
زمین که هیچ
هفت آسمان را آواره شد...
نه!
این سهم من از عشق تو نبود
باز هم مرا به خودت دعوت کن
روزمرگی های بی عشق
دلم را کلافه می کند
در این سرزمین دور از تو
بی تپش های عاشقانه
به مقصد وصالمان نمیرسم....
تقصیر تو بود از اول
که طعم ناب عشقت را
به کام دلم هدیه کردی
حال این تو و این دل از فرط عاشقی رسمی شده ی من...
تو لذت می بری
که گاهی از نَفَس می افتد عقل و استدلالم
و باز با یادی، خاطره ای، حرفی، احساسی....
دلم تمام آروزهای بر دل مانده اش را به رخ امیدم می کشد
تو لذت می بری از این جدال نابرابر
تلاطم درونم _ همان خوف و رجاء _ می گوید
تو لذت می بری!
بسان مادری که از افتادن و برخواستن فرزند دلبندش
لبخند شیرین رضایتی بر لب دارد
و با تمام اشتیاق آفریدگاریت منتظری
از همان انتظارها که انتهایش را می بینی
فقط گویا ایستاده ای تلاش و تکاپوی مرا بخودم ثابت کنی و...
ای خدای امتحان های طاقت فرسا
ای خدای من الیه شکوت احوالی
می شود کمی برایم والعصر بخوانی
هنوز هم با شنیدن
آیه آیه یس
تمام سرزمین دلم میلرزد خدا
یس والقران الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط ....
و تو خوب میدانی چه آرزوها که به آیه آیه اش گره زده دلم
ای خدای انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون...
با دلم عهد کردم همسایه
تا هر چی ازم خواست
فقط بهش بگم:
هر چی امام رضا بگه
و این روزا مزه خواستن تو رو خوب چشیده...