کوله بار سفر

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

کوله بار سفر

منتشر شد....
دست نوشته های مسافر88


******* به مناسبت عید بندگی و فطرت
ایــــن هــــم عــــیــــــــــدی ما *******



راهی که به بهشت می رود نزدیک است...
من به آن راه دور دست می روم...
راهی که به خدا می رسد...
و در این راه کوله باری باید بردارم که تمام سفرم را تامین کند...

***** استفاده از مطالب کوله بار سفر تنها با ذکر منبع مجاز می باشد*****

از این پس نوشته های مسافر88 اینجا منتشر میشه و منتظر نقد های ارزشمندتون هستم

mosafer8858@yahoo.com
mosafer8858@gmail.com

...صندوقچه کوله بار...

... مسافر نوشت های جدید...

  • ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۲ باش

...نور چشمی های کوله بار...

...هــــم پـای کوله بــــار...

پیوندهای روزانه

...هـمــســفــران هــمـــراه...

...سیستم صوتی وبلاگ...

...جعبه ابزار...

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

حکایت عجیبی ست
آغاز فصل بارش برگ
آغاز فصل نو آموختن
و آغاز روزهای غیرت و مردانگی های ناب!



مسافر 88
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۵۴ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۵ سوغاتی

شرمنده ام برادر!
از صبوری مادری
که جوان رشیدش را با خدا معامله کرد
از همسری
که تمام عشقش را به خدا فرستاد
از چشم انتظاری دختری
که نهایت آرزویش دیدن دوباره نگاه مهربان توست

در عجبم از خودم که از تو هیچ نمی دانم....

مسافر 88
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ سوغاتی

تو از سلاله علی علیه السلام بودی
و دعای مادرت
بدرقه راه حسینی ت شد

و من مانده ام و
رسالت بر زمین مانده زینبی ام...

مسافر 88
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ سوغاتی


صبور می شوم
و خدا نزدیک تر
و دلم آرام تر
و امیدم پررنگ تر


گویا باید "عُسر" را شیرین بچشم
تا به "یُسر" برسم
ای خدای ان مع العسر یسری


مسافر 88
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۸ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۵ سوغاتی

می نشینم در دارالسعاده انقلابت
چشم در چشم شبکه های ضریحت
دست در دست کاشی کاری های فیروزه ای

سرم که به دیوار خانه ات آرام می گیرد
کوله بار آسمانم بیقرارم میکند آقا...

دلم در التهاب نگاه مهربانت ذوب می شود
وقتی مرا می کشانی به باب الجوادت!
تا از هر آنچه دلم را
به ماتم نداشتنشان کشانده
با سلام گرمت با نگاه مهربانت
جوانه امیدی بنشانی در اضطراب آرزوهایش...

حس غریبی ست هر شب ورودی باب الجوادت
و بغض سنگین چشمانم
که فقط تو میدانی و می توانی بدانی



و می کشانیم تا خدا
تا خدایی که در دامنش آرام بگیرم
و بدانم این حال خراب دل
باز هم نشانه ایست از آغوش امن خداوندی.

تا لمس کنم این روزها خدا را نزدیک تر از آنچه باید

و در تمام ثانیه های دلتنگیم
ورد زبانم شده: یا معین الضعفاء والفقراء
و باید بیاموزم رضا برضائک همسایه ای را
که رضایت خدا بود...


مسافر 88
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۰ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۴۴ سوغاتی