کوله بار سفر

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

کوله بار سفر

منتشر شد....
دست نوشته های مسافر88


******* به مناسبت عید بندگی و فطرت
ایــــن هــــم عــــیــــــــــدی ما *******



راهی که به بهشت می رود نزدیک است...
من به آن راه دور دست می روم...
راهی که به خدا می رسد...
و در این راه کوله باری باید بردارم که تمام سفرم را تامین کند...

***** استفاده از مطالب کوله بار سفر تنها با ذکر منبع مجاز می باشد*****

از این پس نوشته های مسافر88 اینجا منتشر میشه و منتظر نقد های ارزشمندتون هستم

mosafer8858@yahoo.com
mosafer8858@gmail.com

...صندوقچه کوله بار...

... مسافر نوشت های جدید...

  • ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۲ باش

...نور چشمی های کوله بار...

...هــــم پـای کوله بــــار...

پیوندهای روزانه

...هـمــســفــران هــمـــراه...

...سیستم صوتی وبلاگ...

...جعبه ابزار...

۷ مطلب با موضوع «ائمه معصومین علیهم السلام :: امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

چله نشینی رفتنت عجیب هوایی ام کرده
تو رفتی و خدا به استقبالت آمد
و برایم برات صبر فرستادی
با کوله باری از نور امانت غنچه هایت

و بگویم از دل شرحه شرحه از فراقم
که امانت دار بوده ام اما
نازدانه ات را برای نجات آن سرزمین
به خاک دامنگیرش سپردم

برادرم! امامم! جااااااااااانم!
آمده ام راهی سفرت کنم جانا

و این اربعینت عجیب رسالتی بود
و سرت اما
حکایتی دیگر داشت...


مسافر 88
۲۱ آذر ۹۳ ، ۰۰:۱۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۸ سوغاتی

در سرزمینی از آخرین وداع
پیامبر مهربانی ها(صلی الله علیه وآله)
یادگار گرانبهایی برایشان بجای گذاشت

که امانت دار نبودند
و نفهمیدند
و ندانستند قدر این یادگار را...

و به روزی رسید این غفلت در امانت
که ندانستند و ندیدند
کسی که در مقابلش ایستاده اند
و ادعای ایمان و اسلام می کنند

فرزند همان پیامبر مهربانی هاست...

مسافر 88
۱۳ مهر ۹۳ ، ۲۰:۱۰ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ سوغاتی

چقد دلم آروم میشه

وقتی صدای گریه هام

توی وسعت جانمازم

تا آرامش نگاه تو میرسن


مسافر 88
۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۱۳ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳ سوغاتی

چه آرامشی در وجودم تراوش می شود

وقتی پیشانیم به خاک آسمانی حسین می رسد

و تمام وجودم می شود سبحان الله


مسافر 88
۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۰:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ سوغاتی

یک اربعین دیگر هم گذشت ولی هنوز تو را نشناختم، اما این اربعین دانستم که نمی دانم و نمیشناسمت... هدفت! حرفت! عملت! اندیشه ات!

این اربعین را تمام روز گریه کردم، تمام نادانیم را گریه کردم، تمام دوریم را گریه کردم، تمام غریبه بودنم را گریه کردم...

چه اربعین ها که در فراقت در نادانیم گریستم و ...

 

امسال تصمیم گرفتم مثل زینب تو باشم آقا! یاور امام زمان!

هر لحظه، هر جا، هر مکانی، هر زمانی که امام زمانش اراده می کرد برای خدمتش آماده بود و گوش به فرمان..

این اربعین تصمیم گرفتم بشناسمت ولی چشم امید سرزمین اندیشه ام به کرامت شما دوخته شده...

می خواهم یاور امامم باشم، یاور رهبرم، می خواهم آنقدر لایق باشم که امام زمان مرا هم صدا کنند...

این اربعین آموختم که رضایت شما را به یک دنیا زیارت نمی شود عوض کرد، شناخت هدف شما، اندیشه شما چقدر والاتر و پسندیده تر از زیارت شماست...

این اربعین آموختم که معامله با خدا یعنی چه؟! آموختم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یعنی چه؟!

آموختم که وقتی هدف خدا باشد، وقتی خدا بخواهد که حسین را کشته ببیند در راه دینش...

یعنی رضا برضائک و تسلیما بامرک                          

 

این اربعین آموختم که یک قطره اشک بر مظلومیت حسین(علیه السلام) که آتش جهنم را خاموش می کند اشکی است که از شناخت و معرفت و راه و یقین امام باشد ...

این اربعین آموختم یاور امام زمان یعنی آماده باش! آماده به خدمت! آماده به اسارت! آماده به سفر! آماده به جدایی! آماده به تنهایی! یعنی گوش به فرمان فرمانده!

این اربعین آموختم که حضرت زینب(سلام الله علیها) به اسارت رفت ولی باطل را اسیر ایمان و اراده و معرفتش کرد ...

این اربعین آموختم که می شود اسیر باشی و کنایه بشنوی و جز حق نگویی که خدا حرف حق تو را آشکار می کند

این اربعین آموختم که ایمان یعنی آزادگی در اسارت، یعنی جدایی از عزیزانت، یعنی درد فراغ عزیزترینت را ببینی و صبور باشی برای خدا، فقط برای خدا...

 

این اربعین آموختم که در غربت، کنایه و دشنام بشنوی ولی هدف امامت را فراموش نکنی، ولی با تمام قوایت به دنبال هدف و اندیشه اش بروی، مهم نیست در این راه چقدر ناملایمات باشد چقدر تنهایی و سختی و غربت و کنایه و ... باشد مهم این است که هدف امامت، اندیشه امامت زنده بماند...

این اربعین آموختم یاور امام زمان بودن تحمل تازیانه می خواهد، تحمل درد فراق عزیزان...

این اربعین آموختم امام زمان من مظلوم تر و تنهاتر از امام زمان حضرت زینب(سلام الله علیها) ست..

و چه خوب یاورانی بودند سربازان خمینی کبیر برای نائب امام زمانشان...

یاوران امام زمان آماده باش! گوش به فرمان را چه خوب درک کرده بودند...

در روزگاری که کسی جرأت نفس کشیدن نداشت این سربازان واقعی لب به اعتراض گشودند و شدند یاور امام زمانشان...

شکنجه ها تحمل کردند، دوری از عزیزان، جدایی از دلبستگی هایشان، چقدر سخت است دل بریدن از آسودگی این دنیای هزار رنگ...

 

ولی یاور امام زمان بصیرت دارد، می داند الگویش حسین است و هدفش خدا، فراموش نمی کند ماموریتش اسلام است و زنده ماندن آن، حالا به هر قیمتی که باشد حتی به قیمت خون، حتی به قیمت نفس...

آموختم که یاور امام زمان لیاقت می خواهد...

خدایا! پای ایمانم سست است و دیوار اراده ام کوتاه...

به من ایمانی بده تا بشناسم، بدانم، بفهمم، تا بصیر باشم و مطیع امر رهبرم و یاور امام زمانم!

که این است فجر و سعادت...

                                                                                                                              "آرام"
مآ

مسافر 88
۱۱ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱۳ سوغاتی
این روزها در سرزمین دلم چه خبر است؟!
چه هیاهویی بر پاست؟!
مدت هاست می اندیشم باید بروم...

آقا! می دانم باید در پی قافله ات بیایم ولی...

آقا! کمی آهسته تر! پای اراده ام آنقدر قوی نیست...
من بازگشتم... نمی دانم از کجا؟! از عرفات... از منا... از کعبه... از مدینه....

می خواهم همراه کاروانت بیایم... می دانم دیر کرده ام ولی دوست دارم بیایم

در پی کوله باری بودم که لیاقت این همراهی را داشته باشد
تمام حال و هوای آسمان اندیشه ام این است که با چه کوله باری
می توان به کربلا، به شما، به خود شما، به صاحب کربلا رسید؟!

کوله باری که تا انتها با شما باشم
نمی خواهم از نیمه راه بازگردم...
نمی خواهم در تاریکی روسیاه بازگردم...
نمی خواهم با امان نامه پای ایمانم بلغزد...

آقا! برای شفای چشمان اراده و ایمانم آمده ام می خواهم ببینم...
می خواهم ببینم تمام آن زیبایی که خواهرتان زینب
(سلام الله علیها) می گفت:
                                       " ما رأیت الا جمیلا"
                           " رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند"

در کربلا همه هستند؛
مهربانی پیامبر
(صلی الله علیه وآله و سلم)، شجاعت علی(علیه السلام)،
درایت زهرا
(سلام الله علیها)، مظلومیت حسن(علیه السلام)، عشق حسین(علیه السلام)،
صبر زینب
(سلام الله علیها)، غیرت عباس(علیه السلام)

محرم، کربلا، چقدر شفاف تفسیر "معامله با خدا" را برایم بازگو می کند...

                                                                                                                      "آرام"

مسافر 88
۱۶ آذر ۸۹ ، ۰۶:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴ سوغاتی

یا ایتها النفس المطمئنه!

می شود به حج بروی و به دنبال گمشده ات نگردی؟!

می شود در خانه امن خدا باشی و ...
بزرگی می گفت: حج واقعی یعنی شناخت امام! درک امام! و حاجی یعنی یاور امام...
می شود هر صبح و شام به دیدار کسی بروی که ...

می شود در سجده اول مسجد الحرام تمام آروزیت نشود دیدار...
وقتی چشمانت به این مکعب سیاه پوش می افتد تمام دلت می شود دلتنگی...

وقتی می روی به سفر، وقتی می روی به مکه...
وقتی سرزمین چشمانت به این خانه امن طلوع می کند
چنان تو را مجذوب می کند این خانه سیاه پوش این زمین سپید آسمانی
که می خواهی با تمام قوایت زمان را متوقف کنی و بمانی و ببینی
می خواهی این زیباترین تصویر را برای همیشه در قاب چشمان دلت داشته باشی...

ولی مولا حسین این خانه را...
این صاحب خانه را چگونه شناخت و یافت
که از عرفات برگشت به حج واقعیش، به کربلا...

عرفه یعنی شناخت، عرفات یعنی حسین(علیه السلام)،
عرفات را چه تعبیر نیکویی کرده مولا حسین
(علیه السلام)
چه عاشقانه می بیند خدا را، حسین
(علیه السلام)،
و می داند حج یعنی چه؟!
وقتی فکر می کنم ادامه حج مولا کجا بود... و ادامه حج ما کجا؟!...
وقتی فکر می کنم که از عرفات برگشت...
و او خدا را نه در کعبه، که در احیاء دینش یافت...

"آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد             در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را"

                                                                                                                    "آرام"

مسافر 88
۲۴ آبان ۸۹ ، ۱۱:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۱ سوغاتی