باید پاک شوم از هر آنچه منم
تا رنگ بگیرد
در من
هر آنچه تویی
تویی که همه وجود منی...
باید پاک شوم از هر آنچه منم
تا رنگ بگیرد
در من
هر آنچه تویی
تویی که همه وجود منی...
همسایه مهربانم
تمام طول هفته را ثانیه می شمارم
که به قرار پنجشنبه هایمان برسد
اما نمی شود آن دیدار میسر
از کدام راه باید بیایم به سمت لیاقت دلم
یا غایت الامال العارفین
کمی معرفت مرحمت عقلم کن ای رئوف
و سرزمین دلم را وسیع گردان: رب اشرح لی صدری....
مهربانترینم!
می شود کمی معرفت چاشنی صبرم کنی
و کمی صبر چاشنی آرزوهایم
چه آرامشی در وجودم تراوش می شود
وقتی پیشانیم به خاک آسمانی حسین می رسد
و تمام وجودم می شود سبحان الله
شیدا می شوم
در پس شیوایی کلام چشمانت
آنقدر مبهوت نگاهت شده ام که حرف هایم یخ زده اند...
خدایا این عشق از کجا آمد و دامن دلم را گرفت
که تمام وجودم ناب می شود و زلال
با رایجه خوش عاشقی
تو آنقدر خوب و بزرگی
که من کوچک
حتی تمام آسمان و زمین را
برای تشکر کم می آورم