چشمان امید
جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۴ ب.ظ
گاهی می نشینم روی صندلی خیال
و از پنجره آرزوهایم به آینده خیره می شوم
چشمان امیدم باز می شوند
و خدا چقدر قابل لمس است
فقط باید کمی والعصر بخوانم
۹۲/۰۹/۱۵
گاهی می نشینم روی صندلی خیال
و از پنجره آرزوهایم به آینده خیره می شوم
چشمان امیدم باز می شوند
و خدا چقدر قابل لمس است
فقط باید کمی والعصر بخوانم
می دوم در باغ خیال سرکی می کشم از پنجره اش رو به رئال
تا کمی تازه شوم با نفس یاد خدا
که در آن نور امیدم افق ملموس و آرزوهایم دریایی ست
پس خدا نزدیک است
اندکی خواندن والعصر