کوله بار سفر

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

کوله بار سفر

منتشر شد....
دست نوشته های مسافر88


******* به مناسبت عید بندگی و فطرت
ایــــن هــــم عــــیــــــــــدی ما *******



راهی که به بهشت می رود نزدیک است...
من به آن راه دور دست می روم...
راهی که به خدا می رسد...
و در این راه کوله باری باید بردارم که تمام سفرم را تامین کند...

***** استفاده از مطالب کوله بار سفر تنها با ذکر منبع مجاز می باشد*****

از این پس نوشته های مسافر88 اینجا منتشر میشه و منتظر نقد های ارزشمندتون هستم

mosafer8858@yahoo.com
mosafer8858@gmail.com

...صندوقچه کوله بار...

... مسافر نوشت های جدید...

  • ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۲ باش

...نور چشمی های کوله بار...

...هــــم پـای کوله بــــار...

پیوندهای روزانه

...هـمــســفــران هــمـــراه...

...سیستم صوتی وبلاگ...

...جعبه ابزار...

صدا زد

سقف خانه می چکد...

دلم سوخت

وقتی گریه دیوار را

در شب شهادت تو

بد فهمیدند!

شهادت بابا تسلیت

امام زمانم.

این تسلیت از وبلاگ ارزشمند "سقوط آزاد به روایت من"

مسافر 88
۱۱ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
امروز کارامو لیست کردم که فراموش نکنم
همه رو روی صفحه گوشیم نوشتم:
زنگ زدن به ....
ایمیل کردن فایل...
پیگیری استاد زبان...
طراحی کردن نشریه...
میشه امروز امام رضا منو دعوت کنه!

این جمله رو هم نوشتم!
دو هفته ست که به هر دلیلی لیاقت زیارت نداشتم
ولی چون امروز چهارشنبه بود طبق معمول چهارشنبه ها بوی امام رضا داره...
دلم گرفت ...

صبح زود می خواستم برم، نشد!
قبل از ظهر گفتم میرم، بازم نشد!
گفتم عصر میرم از همون جا هم میرم جلسه، بازم نشد!
وقتی داشتم از جلسه بر می گشتم
دلم گرفت با خودم گفتم: امروز که نشد خدا کنه فردا بتونم برم!

منتظر سرویس بودم ـ مونده بودم با سرویس برم یا اتوبوس؟! ـ
یه چندلحظه ای منتظر موندم
دیگه داشتم از اومدن اتوبوس ناامید می شدم که اومد
آخر این خط اتوبوس حرم مطهر بود!!!

وقتی اتوبوس توی اخرین ایستگاه ـ یعنی حرم ـ ایستاد ناخوداگاه اشکام ریخت!
مونده بودم چی بگم؟!

سلام امام رضا! چقدر دلم براتون تنگ شده بود!

اذن دخول رو خوندم و وارد شدم!
یه گوشه ایستادم و سلام...

عادت همیشگیم توی حرم و زیارت رفتنام اینه که ایوون طلا میشینم و زیارت و حرف و دلتنگی و ...
اما امشب مستقیم رفتم داخل
وقتی روبروی مزجع مبارک آقا ایستادم
تما وجودم شده بود شکر!

شرمنده از خودم که تا خواستم آقا دعوتم کرد!
باورم نمیشد!
مونده بودم با چه زبونی تشکر کنم!
دیشب متوسل به عموی بزرگوارشون باب الحوائج حضرت ابالفضل شده بودم
 ایشون رو به مادرشون حضرت زهرا سلام الله علیها قسم داده بودم که...

شرمنده مونده بودم
آقا یعنی به همین زودی جوابمو میدی و من....
اینقدر بهم نزدیکی و من دوری می کنم...
اینقدر رئوفی و من...

کلی درد دل کردم و شرمنده شدم و سبک شدم
سبک و رها
چقدر این روزا این حس رو می خواستم


مونده بودم با چه زبونی تشکر کنم!
یه دعوت خواستم
ولی هزاران خیر و برکت داشت...

واقعا چطوری میشه از ائمه علیهم السلام تشکر کرد؟

دنبال جواب این سوالم!


"آرام"




- شرمنده همه دوستان و بزرگوارانی که مثل همیشه مسافر88 رو مورد لطف خودشون قرار میدن
- ببخشید که این ایام کمتر به خونه های پرمهرتون سر زدم و عرض ادب نکردم
- آقا اباعبدالله خیلی برادرشون حضرت ابالفضل رو دوست دارن
-  اربعین هم رسید و 40 روز از دوری ارزشمندترین خانواده در ماتمیم ـ دعامون کنین ـ
- دعاکنین همیشه به این خاندان خدمت کنیم و ...
- این عکسم وقتی داشتم برمیگشتم یادگاری امشب گرفتم
- راستی چطوری میشه جبران کرد؟!
مسافر 88
۲۱ دی ۹۰ ، ۲۰:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷۳ سوغاتی

مسافر 88
۰۹ دی ۹۰ ، ۰۹:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
در التهاب رفتن و رسیدن ذوب شده ام
دلتنگم! دلتنگ آمدن!

دلتنگ قدم های لرزان امیدم در حرم آسمانی پیامبر مهربانی ها
دلتنگ اللهم اللعن اول ظالم ظلم حق محمدو آل محمد گفتن های بین الحرمینم
دلتنگ اذن ورودبه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ازدرب خانه ی علی بن ابیطالب(علیه السلام)
دلتنگ غربت مدینه! غربت مدینه...
دلتنگ السلام علیک یا رسول الله
(صلی الله علیه و آله و سلم)

دلتنگ مسجد شجره!
مسجد شجره! شروع عاشقانه های محرم شدن!
گویی در این مسجد رمز دیدار را به زبانت جاری می کنند...
لبیک اللهم لبیک...
باید سپید باشی دل و جان و تن و رویت
و سپیدت می کنند از همه روسیاهی ها...

خدایا دلتنگ رسیدنم! دلتنگ لبیک...
دلتنگ اولین نگاه!
دلتنگ اولین کلام!
دلتنگ اولین حاجت: اللهم عجل لولیک الفرج!

دلم برای السلام علیک یا بقیه الله تنگ شده
هنوز در سجده اول مسجد الحرام جا مانده ام
دلتنگ گمشده ای که ذره ذره وجودم دل و دیده بود برای یافتنش...

دلتنگ عرفات امام حسین
(علیه السلام)!
دلتنگ بندگی کردن شایسته اش که حج را در کربلا تمام کرد و به عید قربان رسید...
دلتنگ یاوری امام زمانم
(علیه السلام)
دلتنگم...

السلام علیک یا بقیه الله!

و باز هم منتظر جواب سلامم می ایستم به صبوری

جواب سلامی که پاسخ تمام دلتنگی های من است...

"آرام"

مسافر 88
۰۷ آبان ۹۰ ، ۰۷:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴ سوغاتی

أادخل یا رسول الله
أادخل یا حجه الله
أادخل یا ملائکه الله المقربین و المقیمین فی هذه المشهد

دلم برایتان تنگ شده آقا!
برای مهربانیتان، بزرگواریتان، کرامتتان، بخشندگیتان،
برای دعوت نامه های ناباورانه ای که گاهی برایم می فرستید...
برای دعای عهد صبح های حرم نورانیتان

برای سنگ فرش ایوان طلا، همان محل قرار همیشگی چهارشنبه ها....
همانجا که دعوت نامه دیار وحی را برایم امضا کردید
همانجا که همیشه مرحم آرامش بخش دلم با نگاه مهربانتان بودید

همانجا که همیشه زیارت نامه میخواندم:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی عبدک وولی دینک
...
چه شب ها برایم روز شد و ندانستم! چه گره ها باز شد و نفهمیدم...
چه معجزه ها دیدم و گاهی حتی تشکری هم نکردم..

چه هدیه ها از مهربانیتان نصیبم شد
با شما همیشه همسایه خدا بودم...
نفسم به تنفس فرشته ها گره میخورد

افق اندیشه ام از سرزمین آسمانی بهشت شما اوج می گرفت

اللهم الیک صمدت من ارضی و قطعت البلاد رجاء رحمتک...
همیشه فکر میکردم یعنی منم زائر واقعی شما هستم؟
آتیتک زائرا وافدا عائذا مما جنیت علی نفسی و احتطبت علی ظهری
به پناه می آمدم، کوله بارم سنگین بود و یا رب ارحم ضعف بدنی...

فکن لی شافعا الی الله یوم فقری و فاقتی
و چه مهربانانه شفاعتم می کردی و چه آرام می شدم
همیشه این فراز زیارت شما را با تمام وجودم لمس می کردم...

همیشه خواستم لایق رضایت شما باشم
لایق همسایگی، لایق دعوت، لایق هدیه های ارزشمند، لایق آرامش آستان شما

یا معین الضعفاء والفقراء
فقیرم فقیر نشاختنتان، فقیر نفهمیدنتان

آقا لیاقت رضایتتان را از خدا برایم بخواهید...
یا انیس النفوس!

اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعاء

"آرام"

مسافر 88
۱۰ مهر ۹۰ ، ۰۰:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷۰ سوغاتی

می خواهم شبیه بهترین های خدا شوم!
پروژه شبیه سازی خداوند شروع شد: انی جاعل فی الارض خلیفه...
الحمدالله رب العالمین دعوت نامه هم به دستم رسید
باز هم در لیست میهمانانت هستم یا غفار الذنوب!

رایحه محبت و ضیافت آرامش بخش نیایش خداوندی مشام هر میهمانی را نوازش میکند
چه لذتی دارد به میهمانی دعوت شوی که میزبانت خدا باشد....

چه آرامشی دارد این میهمانی...

وقتی منتهای سجاده نیازم  به عرش خدا می رسد
وقتی لیاقت شنیدن کلام خدا را دارم...
وقتی تسبیح نیازم می شود سلام و صلوات بر بهترین خلق خدا
و چه زیباست وقتی پاسخی هم بشنوی...

وقتی عطر تنفس ملائکه در مشامم می پیچد

وقتی تمام خستگی های دنیاییم با گفتن "یا علی و یا عظیم" محو می شوند

وقتی در سرزمینی هستم که همه خاصان درگاه خداوندی هم هستند
وقتی حتی نفس کشیدنم هم بلیط پرواز است

وقتی اندیشیدن به این ضیافت آسمانی روحم را متبلور می کند
وقتی وامدار ثروت بی انتهای بانوی نخستین اسلامم
بانویی که خدا و فرشته اش به او سلام می رسانند" ان تقرا علی خدیجه من الله و منی السلام"

وقتی افق چشمانم به کرامت کریم اهل بیت علیهم السلام می رسد

وقتی مسافر سرزمین نورانی خداوند می شوم
وقتی لیاقت درک این میهمانی در آستانه دلم حک می شود
وقتی خدا با تمام عظمتش مرا دوست دارد... ان الله یحب المتوکلین

وقتی ستون های دلم با "فزت و رب الکعبه" چله نشین میهمان کعبه می شوند...

آرامشی دارم که تنها با رضایتش میهمان دلم می شود...
الا بذکر الله تطمئن القلوب
خدایا لیاقت فهم این میهمانی را به من عطا کن...

"آرام"
مسافر 88
۱۷ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴۹ سوغاتی
ماه سپید همیشه جاری آسمانی!
چقدر شگفت و شگرف و دوست داشتنی بودی...
سرزمین دلم همیشه در تلاطم آمدن و بودنت بیقرار است...

امسال به برکت انسان های زلالی که هم سایه ی لطفشان بودم، رجب را از اندیشه دیگری شناختم...
چند صباحی لیاقت داشتم همگام قدم های سراسر اخلاصشان باشم..
بین الطلوعین مشهد الرضا جهت عرض ارادت به امام رئوف، هم نفس انسان هایی بودم که نجوای عاشقانه شان به آسمان لطف خدا می رسید...
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیر...
یا مَن یُعطی مَن سَئَلَهُ یا مَن یُعطی مَن لَم یسَئَلَهُ

هر بامداد پس از اقامه نماز
جماعت، کاروان"این الرجبیون" همسفر فرشتگان رجب حرم نورانی امام رضا(علیه السلام) بود...
اَنتَ الغَوُرُ و اَنا المُذنِب وَ هَل یَرحَمُ المُذنِبَ اِلا الغَفوُر...


گویی ماه رجب با امام رضا(علیه السلام) عهد و پیمان دیگری داشتیم:
به نجوای ملتمسانه فرج... اللهم عجل لولیک الفرج...
به  دعای سلامتی امام زمانمان... اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن...
به تبریک تولد رفتیم با شاخه گلی
به تسلیت شهادت رفتیم با لباس عزا و حزن و اندوه
به تشکر رفتیم به شکرانه فتح خرمشهر و انقلاب همیشه اسلامیمان

به پاس مقام مادر و نعمت پدر
به تکاپوی معتکفین و وارستگان
به تامل خرداد و شهیدانی که مدیون خون پاک و امانت دار رسالت والایشان هستیم...

به قدرشناسی رهبری که سایه تدبیر علویشان گرمابخش حریم دلهای در سوگ نشسته معیار و معمار انقلاب، امام خمینی"رحمت الله" است...
رهبری فرزانه که نائب برحق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و ما نیز همیشه تاریخ مطیع اوامر ولایی ایشان بوده و هستیم...

به سجود عارفانه و شاکرانه اسلام و پیامبری مهربان که خداوند تبارک تمام لطف و احسانش را با فرستادن دینی آسمانی با پیامبر مهربانش برای ما آدمیان زمینی فرستاد
و با ابلاغ دین والا و کامل "اسلام" والا درجه عشق و علاقه اش را به بنده اش نمایان ساخت...

اسلام! دینی که به انسان ارزش داد و همه را برابر دانست و ملاک برتری را تقوا

پیامبری که با مهربانیش همه را شیفته دین کامل خدای مهربان نمود... رحمه للعالمین

جدایی از نهر سپید همیشه جاری رجب چقدر برایم سخت شده...
ولی بشارت شعبان امیدی در دل همیشه منتظرمان دارد...

شعبان! شعبانی که برایم تداعی سفر است سفری که شدم "مسافر88"
...

"آرام"

مسافر 88
۰۷ تیر ۹۰ ، ۰۷:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳۱ سوغاتی

یارب یارب یارب
روزهای ازمون و خطا، روزهای تجربه های سخت، روزهایی که انگار تمام ایمانم محک می خورد...
این روزها روزهای اراده و بصیرت است برای مسافری که گاهی فراموش می کند کوله بارش را از چه توشه ای پر کند تا به مقصد رضایت و بصیرت برسد...
در ازمونی شرکت کرده ام که دلخوشی شیرینی در پس راه دشوار ان نهفته است...
دل خوش به برگزار کننده...

دل خوش به امتحانی که "او" میخواهد "من" بدهم
دل خوش به نگاه همیشه مهربانی که مرا بیشتر از خودم دوست دارد
دل خوش به ادای تکلیفی که شیرینی رضایت، سختی مسیر را گوارا می کند

دل خوش به رضا برضائک و تسلیما لامرک


دل خوش به خستگی هایی که گاهی در نیمه راه امان از کف اراده ام می گیرد و باز هم همان همراه دوست داشتنی ست که نیروی یک شروع دوباره را در کام دلم می ریزد
دل خوش به لب پرتگاه هایی که پای اراده ام می لغزد و با دستان لرزان و ملتمسانه امیدم او را طلب می کنم و با چه محبت توصیف نشدنی نجاتم می دهد...

دل خوش به معبودی که مرا انسان افرید و من بنده اش هستم

دل خوش به دیده شدن "هو الناظر"
دل خوش به شنیده شدن "هو السمیع"
دل خوش به نگاه مهربانی که تمام خستگی بر دل مانده مسیر سراسر سنگلاخ گمراهی را از جان دلم با لطف بی اندازه اش می زداید

دل خوش به مرحمی که هر گاه پای اراده ام زخمی می شود در شاهرگ ایمانم میریزد

دل خوش به لبخند رضایت کسی که مرا در امتحان پذیرفت
گاهی فکر میکنم حتی پذیرفته شدن برای شرکت در این آزمون هم لیاقت می خواهد

دل خوش به دل خوشی او که مرا لایق دانست و از من هم امتحان گرفت...
دل خوش به پایانی که انگار نیست و وقتی خوب فکر میکنم چه خوب است که این امتحانات! پایانی ندارند...

دل خوش به جایزه ای که بعد از اتمام هر امتحان به شکرانه قبولی به من میدهد
...
دل خوش به زمانی که نوای "والسلام" طنین انداز میشود و من تمام توان و تلاشم را در این مسیر پر فراز و نشیب صرف رضایت او می کنم...
دل خوش به امرتهم بدعائک و ضمنت لهم الاجابه
دل خوش به ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه البکاء

                                                                                                                   "آرام"

مسافر 88
۰۶ خرداد ۹۰ ، ۱۷:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷ سوغاتی

بانویی می آید از تبار نور...
روزهای آغاز سال، روزهای نو و آمدن مسافری از نور، سعادتی ست توصیف ناشدنی...

شجاعت علی(علیه السلام) درایت زهرا(سلام الله علیها)؛ زینب کبری(سلام الله علیها)!
نام شما برایم تداعی واقعی یاور امام زمان(علیه السلام) است
سرشت پاک شما را با عبودیت خالص سرشته اند بانو

چه طعم ماندگاری داشت میهمانیت
وقتی در صحن و سرای لطفت به ادب زانو زدیم
انگار به خانه آرامش و محبت آمده ایم
چه حس قرابت و خویشاوندی با شما داشتیم بانو!
انگار تک تک ما را از قبل دعوت کرده بودی... انگار...

می آیی برای ماموریتی شگرف...
برای عبودیتی خالصانه...
برای افتخار و عزت و اسلام...
برای رضایتی عظیم...
برای حکایتی عجیب...
برای زینت پدر...

در کوره راه پر نشیب زندگی گاهی پای اراده ام می شکند،
گاهی آبشار همیشه جاری وجودم می خشکد
و سرزمین دلم در تکاپوی قطره ای شبنم اخلاص! تَرک می خورد...
گاهی خورشید همیشه پرفروغ آسمان ایمانم ابریست...
گاهی آنقدر کوله بارم سنگین می شود...

اما همیشه مهربانی شما پرتو نوری بود برای امید تازه ام...
همیشه لیاقت حضور به من داده اید...
همیشه در خانه سراسر آرامش شما مأوایی داشته ام بانو!

امسال سالروز میلاد شما برایم معنایی دیگر دارد ...
به شکرانه این میلاد عظیم لیاقت رضایت و حضور در این سرزمین آسمانی را به من ببخشید...

السلام علیک یا عقیله العرب یا زینب کبری(سلام الله علیها)

                                                                                                                                                         "آرام"

مسافر 88
۱۹ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴۰ سوغاتی

روزهای آخر سال همه در تکاپویند...
در تلاشی برای پاکی و زنده شدن دوباره...
همه در انتظار رفتن و رسیدن..
در انتظار نو شدن و جدید شدن

این روزها همه در تکاپوی دیدارند...
این روزها همه آماده باش آمدن بهارند
گوشه به گوشه و کنج به کنج خانه شان را می تکانند
تا قبل از امدن بهار تمیز باشد

این روزها که همه سرگرم خانه تکانی شده اند
مثل آدمهای وظیفه شناس و مسؤول تصمیم گرفته ام خانه تکانی کنم...
باید کوله بارم را بتکانم...
ولی نمی دانم از کجا شروع کنم؟!

ساعت ها، روزها و شاید هفته ها نشسته ام و فکر می کنم از کجا شروع کنم؟!
این خانه زنگار گرفته و پر از آب و رنگ دنیا را با چه می توان تمیز کرد؟!
امسال تصمیم گرفته ام خانه دلم را طوری بتکانم که مهمان عزیزی به عید دیدنیم بیاید...
مهمانی که مدتهاست همه منتظر امدنش هستند...
مهمانی که بهار با بودنش معنای نو شدن و زیبایی وصف ناپذیری به خود می گیرد...

این روز ها باید چشمان بصیرتم جلا بگیرند
باید قدم های اراده ام پرتوان شوند
باید درب های دلم را به آسمان محبت کسانی باز کنم که همسایه شان خداست...
باید دستان وظیفه ام باز باشند و آماده به همیاری و همبستگی...
باید چمدان اندیشه ام را به افق روشن بندگی باز کنم...

اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا

                                                                                                              "آرام"

مسافر 88
۲۱ اسفند ۸۹ ، ۱۵:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲۲ سوغاتی