وقتی می نشینم در مجلس عزایت
بجای گریه، استغفار می کنم
از حرفای عجیبی که
این مداح ها به تو نسبت می دهند...
وقتی می نشینم در مجلس عزایت
بجای گریه، استغفار می کنم
از حرفای عجیبی که
این مداح ها به تو نسبت می دهند...
باید خلیل بود و
به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت
در دل آتش فراهم است
....
الحمدلله رب العالمین
روزی ام شد از مهربانیت
اقیانوسی از آرامش آسمانیت
و به پایان آمد
تمام دلواپسی های زمینی ام...
الحمدلله رب العالمین
در سرزمینی از آخرین وداع
پیامبر مهربانی ها(صلی الله علیه وآله)
یادگار گرانبهایی برایشان بجای گذاشت
که امانت دار نبودند
و نفهمیدند
و ندانستند قدر این یادگار را...
و به روزی رسید این غفلت در امانت
که ندانستند و ندیدند
کسی که در مقابلش ایستاده اند
و ادعای ایمان و اسلام می کنند
فرزند همان پیامبر مهربانی هاست...
می گویند علائم عاشقیشت!!
دارد باورم می شود که حسود نیستی
باورم شده که عاشقی!
ولی من کجا و تو کجا؟!
با این عشقت شرمنده ام می کنی!
آخر با چه مقیاس و سنخیتی!!!
شاید هم توهم دل و ذهن من باشد
ولی نشانه های عاشقیت را چه کنم؟!
پس بیا و مرا هم عاشق خودت کن
تو ارزش عشق را داری!
چرا که می دانم عشق یکطرفه انتهایش ....
بیا و عاشقم کن
تو که هر که و هر چه در دلم می نشیند
از من دورش میکنی
و میدانی دلم هزار تکه می شود با این تدابیرت
...
پس بیا و عاشقم کن
بیا و لایقم کن
بگذار من هم عاشق معبودم باشم
فقط تو عاشق بنده ات نباشی
یا ارحم الراحمین
از تصور خلوص و پاکیت
بند بند وجودم مدهوش می ماند
از تو..
از افق روشن اندیشه ی بندگیت...
از معامله های پرسودت...
حکایت عجیبی ست
آغاز فصل بارش برگ
آغاز فصل نو آموختن
و آغاز روزهای غیرت و مردانگی های ناب!
شرمنده ام برادر!
از صبوری مادری
که جوان رشیدش را با خدا معامله کرد
از همسری
که تمام عشقش را به خدا فرستاد
از چشم انتظاری دختری
که نهایت آرزویش دیدن دوباره نگاه مهربان توست
در عجبم از خودم که از تو هیچ نمی دانم....
تو از سلاله علی علیه السلام بودی
و دعای مادرت
بدرقه راه حسینی ت شد
و من مانده ام و
رسالت بر زمین مانده زینبی ام...