باز
طوفان عشق
در دلم
جولان می دهد
این طوفان
شیشه ی تمام پنجره های بسته ی بی روزنه اش را
شکسته
و خنکای این عاشقی
بر گونه ی گلگون دلم
نوازش های عاشقانه می کارد
.....
در پس ِ
کدامین پرده ی نیفتاده
دلت را با دلم
کوک کرده ای
که طنین دلنشین ِ صدایش
نگاهم را به باران می نشاند...
می گویند علائم عاشقیشت!!
دارد باورم می شود که حسود نیستی
باورم شده که عاشقی!
ولی من کجا و تو کجا؟!
با این عشقت شرمنده ام می کنی!
آخر با چه مقیاس و سنخیتی!!!
شاید هم توهم دل و ذهن من باشد
ولی نشانه های عاشقیت را چه کنم؟!
پس بیا و مرا هم عاشق خودت کن
تو ارزش عشق را داری!
چرا که می دانم عشق یکطرفه انتهایش ....
بیا و عاشقم کن
تو که هر که و هر چه در دلم می نشیند
از من دورش میکنی
و میدانی دلم هزار تکه می شود با این تدابیرت
...
پس بیا و عاشقم کن
بیا و لایقم کن
بگذار من هم عاشق معبودم باشم
فقط تو عاشق بنده ات نباشی
یا ارحم الراحمین
الحمدلله رب العالمین
چشیدن لذت بهشت بود...
سه روز بریدن از دنیا و تمام متعلقاتش
و زندگی در آغوش عشق ناب خدا..
آغوش تو عجب لذتی دارد خدا
وقتی به روی دل بی تابم لبخند میزنی
و در خانه آسمانی همسایه میهمانم می کنی...
الحمدلله رب العالمین
وقتی دلم ارزوهاشو به رخم میکشه
می فهمم باز توی دلم کمرنگ شدی
که اونا جرات کردن خودنمایی کنن
خدا جونم پر رنگ باش
وقتی کمرنگ میشی زورم به دلم نمیرسه
مهربانترینم!
می شود کمی معرفت چاشنی صبرم کنی
و کمی صبر چاشنی آرزوهایم
چه آرامشی در وجودم تراوش می شود
وقتی پیشانیم به خاک آسمانی حسین می رسد
و تمام وجودم می شود سبحان الله