در دعوای گاه و بیگاه من و دلم
رصد خانه ی اندیشه ام تو را در مدار نمی بیند
همان روزهایی که دلم یک آغوش، بهانه ی تو دارد
در ذره ذره ی دلم می نشیند این تفکر
که لبخند تو یعنی رسیدن به تمام آروزهایش
همان روزهایی که
می کشانیش به حرف های خودمانی
و در انتها
تمام دلم و آروزهایش می شود
یک آغوش لبخند تو
بهانه تمام عاشقانه های من
باز هم
به چشم های من بتاب
تا از این
انجماد بی کسی
کمی
رها شوم