سپید
گاهی آنقدر کوله بارت سبک می شود و خوشحالی که برای دیدن خوشبختی فقط باید چشمهایت را ببندی تا بتوانی تمامیت خوشبختی را ببینی!
گاهی آنقدر ناباورانه تو را دعوت می کنند که انگار در عالم رویاهایت هنوز جا مانده ای!
آسمان بی انتهای دلم این روزها کوچک شده به اندازه یه دعوت دیرینه!
دعوتی ناباورانه! دعوتی خوب! دعوتی دوست داشتنی! دعوتی پاک! دعوتی زلال و آسمانی!تو در همه جا و همه وقت، در لحظه لحظه زندگیم جاری هستی ولی دلم! دلم برای خانه امنت تنگ شده!
و تمام این یک سال دوری را به امید آمدن شعبان! آمدن شعبان! صبر کرده! و حالا دیگر نمی دانم به او چه بگویم؟!
این روزها سد بلند صبرش لبریز دلتنگیست! این روزها به بهانه کوچکی سراغ دعوت تو را می گیرد!
این روزها با هر صدایی! با هر نشانی منتظر دعوت نامه توست!
شعبان آمد! روز اول شعبان گذشت و هنوز به بقیع نرسیده ام!
امروز نماز صبح را در حرم پیامبر(صلی الله علیه و آلم و سلم) نخواندم! امروز بعد از نماز به روضه رضوان نرفتم! امروز بین الحرمین را نیافتم!
امروز .....
هنوز قدمهای لرزان دلم منتظر گام نهادن در حرم نوارنی پیامبر مهربانی هاست!هنوز دلم برای غربت مدینه تنگ است!
برای بغض شهر پیامبر(صلی الله علیه و آلم و سلم)! بغضی که انگار آشناست با مظلومیت شیعه علی(علیه السلام)!
هنوز با شنیدن نام مسجد شجره ندای "لبیک اللهم لبیک" در تمام کوچه های دلم طنین انداز می شود!
هنوز در التهاب مُحرم و مَحرم شدنم!
هنوز در سجده اول مسجد الحرام جا مانده ام!
هنوز منتظر استجابت دعایی هستم که در مقام اسماعیل(علیه السلام)، در زیر ناودان طلا بارها و بارها با تو گفتم!
دعایی که در گوش خانه ات زمزمه کردم!
دعایی که در مقام هاجر(سلام الله علیها) از تو خواستم!
هنوز در طواف جا مانده ام! چقدر زود تمام می شوند هفت بار گردش آسمانی بندگان آسمانیت؟!
هنوز منتظرم!
هنوز منتظرم! منتظر رفتن! منتظر رسیدن! منتظر دیدن!
هنوز کوله بار سفرم آماده و مهیاست!
هنوز در جای جای حرم امنت به دنبال گمشده ای هستم که سلامم را پاسخ دهد:
السلام علیک یا حجه الله! السلام علیک یا بقیه الله!
آرام
ان شاء الله موفق باشید
التماس دعا برای ظهور مولامون
یا علی (ع)
خدا نگهدار