حرف ثانیه ها
يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۸۹، ۰۲:۳۹ ب.ظ
![]()
۸۹/۰۵/۰۳

کاتب باشی
حدیث دلتنگی
ایران توانا
مجنون مهدی
حدیث دلتنگی
دل نوشته
یادداشت های یک روزنامه نگار ازاده
همسفر
مسافر آدینه
کلیدبهشت
حامد دادویی
باز باران
حامد دادویی
باران
سیده آشنا
میهمان
سیده آشنا
دیدار
دیدار
از ما بجز بدی که ندیدی ، ببخشمان …!
تا وقتی گفتارمان ، گفتار نیست …
چشمانمان ، چشم نیست …
گوش و زبان و اعضاء و جوارحمان منتظر نباشند ، او نمی آید !
آنقدر مرد نبودیم که سیصد و سیزده نفر مرید آن مراد باشیم ! اصلا مرید نیستیم ! آخر اگر او را میخواستیم ، چشمهایمان را از نامحرم خاکی بر میچیدیم و قامت دلربای او را می نگریستیم ! اگر او را می خواستیم ، زبان از غیبت می بستیم و برای سلامتی و ظهورش دعا می کردیم ! اگر او را می خواستیم گوش از حرام بر می داشتیم و گوش به فرمانش می شدیم ! اگر او را می خواستیم ، ظهورش اینقدر طولانی نمی شد …!
تا وقتی مراسم جشن باشکوه نیمه شعبان برای امام زمان را با سود %۱۵ درصد برگزار کنیم او نمی آید ! تا وقتی برای جلوه کردن در نظر دیگران برایش نذری دهیم ، او نمی آید !
این خیال مرداب پندار ، ما را دلخوش کرده است! او را نمی خواهیم … قبول کنیم او را نمی خواهیم …! میدانی چرا ؟! چون
وجو نازنین امام زمانمان فرمودند : ” اگر شیعیان ما ، به اندازه آب خوردنی ما را می خواستند ، غیبت و دوران انتظار اینقدر طولانی نمیشد ! “
می بینی ! حتی او را برای سیراب شدن هم نمیخواهیم ! به اندازه یک لیوان آب ! اینقدر از گناه سیراب و اشباع شده ایم که آمدن و نیامدنش برایمان یکی شده است ! به نبودنش عادت کرده ایم ! پس دیدی ، نه “ندبه ها” کاری شدند نه “ کمیل ها ” جوابگو ! ما به خیال خودمان تشنه دیدارش هستیم ، اما نه ! نیستیم … تشنه بدنبال چشمه میرود . در جستجوی آب است . نه اینکه در پی هرزآب باشد !
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید
سپاس از لطف شما بزرگوار که قدم رنجه نمودید و نیز تشکر به جهت روشنگریتان!
دعا کنید که بتوانیم از منتظران واقعی باشیم