کشکول آرزوهامو مدتهاست نوشتم
میدمشون به دستای بخشنده تو
و میدونم
از تو میگیرم تموم آروزهامو
کشکول آرزوهامو مدتهاست نوشتم
میدمشون به دستای بخشنده تو
و میدونم
از تو میگیرم تموم آروزهامو
این روز ها
باید چشمان بصیرتم جلا بگیرند
و قدم های اراده ام پرتوان شوند
باید درب های دلم را
به آسمان محبت کسانی باز کنم
که همسایه شان خداست...
باید دستان وظیفه ام باز باشند
و آماده به همیاری و همبستگی...
باید چمدان اندیشه ام را به افق روشن بندگی باز کنم...
اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا
انگار کسی می آید تمام پنجره های روشن دلم را محکم می بندد و پرده های بغض را می آویزد
آنقدر دلم تنهاست و فکر نیامدنت در آن غوغا می کند
که در تمام آسمانش خورشید وجودم غرق باران است...
مسافرم می آید
جمعه ها
ولی سهم من از او کم است
خیلی کم...
این روزها به لیاقت دلم فکر میکنم...
تو زیباترین تابلو آفرینشی
که تمام راه های ناب بندگی خدا را
با نشانه های فهم من
نشانم می دهی
تمام لحظه های ناب زندگیم را مدیون توأم آقا
مدیون جواب های بی منتت
همان ها که گوشه چشمی به دلم می کنی...اللهم عجل لولیک الفرج
شاه کلید تمام قفل های نا امیدی من است
تو امیدی
تو گشایشی
تو جااااااااااااااااانی آقا
منتظر پنجشنبه هایم یا تو؟!
من منتظر پنجشنبه ام یا جمعه های تو؟!
من منتظر مسافرم یا منتظر تو؟!
همسایه مهربانم
تمام طول هفته را ثانیه می شمارم
که به قرار پنجشنبه هایمان برسد
اما نمی شود آن دیدار میسر
از کدام راه باید بیایم به سمت لیاقت دلم