کوله بار سفر

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

کوله بار سفر

منتشر شد....
دست نوشته های مسافر88


******* به مناسبت عید بندگی و فطرت
ایــــن هــــم عــــیــــــــــدی ما *******



راهی که به بهشت می رود نزدیک است...
من به آن راه دور دست می روم...
راهی که به خدا می رسد...
و در این راه کوله باری باید بردارم که تمام سفرم را تامین کند...

***** استفاده از مطالب کوله بار سفر تنها با ذکر منبع مجاز می باشد*****

از این پس نوشته های مسافر88 اینجا منتشر میشه و منتظر نقد های ارزشمندتون هستم

mosafer8858@yahoo.com
mosafer8858@gmail.com

...صندوقچه کوله بار...

... مسافر نوشت های جدید...

  • ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۲ باش

...نور چشمی های کوله بار...

...هــــم پـای کوله بــــار...

پیوندهای روزانه

...هـمــســفــران هــمـــراه...

...سیستم صوتی وبلاگ...

...جعبه ابزار...

۱۸۷ مطلب توسط «مسافر 88» ثبت شده است

این روزها دلتنگیم را به کجا ببرم؟ دلتنگیم را؟
این روزها در دل مسلمانان چه می گذرد؟ در دل رهبر فرزانه؟ در دل مقتدا؟ در دل امام خامنه ای(حفظه الله تعالی) ولی امر مسلمین چه می گذرد؟
این روزها در دل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه می گذرد؟

این یک امتحان است؟ یک آزمایش سخت؟
این روزها وظیفه من چیست؟ قرآن! یادگار پیامبر مهربانی!!!
این قوم نابخرد چرا کورند؟
این ساکنان جزیره دورافتاده از عقل و فرهنگ چرا تلاشی برای نجات خود نمی کنند؟
هر روز بیشتر در باتلاق نادانیشان فرو می روند!

این روزها چه باید کرد؟
قرآن این یادگار فاطمه(سلام الله علیها) باید در ذره ذره وجود ما پراکنده شود!
قرآن باید در نقطه نقطه دلهایمان حک شود!
باید هر یک از ما بشویم قران!
باید بشویم مسلمان قرآنی!
باید بشویم پیرو راستین قرآن!

این روزها باید بپا خاست برای قرآنی که یک ماه میهمانی، مونس لحظه لحظه مهمانی مان بود.
باید بپا خاست برای یادگار میهمانی بهترین میزبانان!
باید بپا خاست!
باید ....

من و تمامی ساکنان سرزمین آفتاب گوش به فرمان مقتدا با هوشیاری و بصیرت در مقابلت می ایستیم ای کشیش نادان

                                                                                                                  آرام

مسافر 88
۲۴ شهریور ۸۹ ، ۱۲:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ سوغاتی
آمده ام به میهمانی مهربانیت!

تمام دلم را در دستان خالی ام گرفته ام برای تحفه میهمانی!...

این روزها پر از حرف و حدیث مهربانیست!

پر از محبت و عطوفت و مهربانی!

سرشار از صداقت و زلالی!

آمده ام تا در شمار بی نهایت بهترینهایت گم شوم!

تا در نورانیت سرزمین دلهای آفتابیشان چشمان دلم سو بگیرند! تا ببینم آسمان آفتابی دلهای آفریده هایت را!

آمده ام تمام دلتنگی های سالیانه ام را برایم دیدار کنی و شوق رسیدن!

آمده ام با شوق کودکانه! تمام سرزمین دلم را خانه تکانی کرده ام! سنگین بود برای آمدن! و شاید....

چقدر دوست دارم سحرهای میهمانیت را؛ من هستم و تو هستی و یک آسمان دل!

یک آسمان دل، یک کهکشان نور، یک نیم نگاه لطف!

یک نیم نگاه لطف، یک دشت سجاده و یک دنیا سکوت!

یک دنیا سکوت، یک دریا استجابت، یک مهربان خدا!

هر روز که به پایان می رسد تمام سرزمین دلم به احترام ندای دعوتت، لبیک می شود به سجود، به تضرع، به امید استجابت!

باید زلال شوم! شفاف و آرام! تا در دریای دلم انعکاس لبخندت را همیشه ببینم!

باید کوله بارم پر از نور شود تا بتوانم شفافیت دلم را به آسمان ببرم!

چقدر مهربانی خدا که میهمانمان می کنی به سفره مهربانیت!

به راستی تو را با کدام واژه می توان شاکر بود؟!

اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعاء

                                                                                                           آرام

مسافر 88
۲۳ مرداد ۸۹ ، ۰۹:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ سوغاتی

این روزها، ساعت ها حرف های دیگری برای گفتن دارند.

این روزها ثانیه ثانیه اش طلاست! طلای ناب! طلای خالص!

این روزها که در خانه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)* هستم نجوای شیرین تمام دقایق روز را می شنوم!

این روزها انگار خبری در راه است...

این روزها انگار مسافری می آید...

چه خلوصی دارند آدم های منتظر! خلوصی که گاهی وسعت آسمان هم برای جای دادنش کم می آید!

چقدر منتظرند آدم های خالص! آنقدر که ثانیه ها از انتظارشان به نفس نفس افتاده اند.

چقدر مطمئن اند یاران امام از بودنش! از آمدنش! از دیدارش! از ...

چه آرامشی دارم!

چقدر خوبند این لحظات میهمانی!

چقدر زیباست دنیایی که در چند قدمی امام زمانت زندگی می کنی!

چقدر زلال می شوم وقتی نگاه پر از مهربانیت در پس تمام اخلاصم نهفته است!

چقدر کوله بارم سبک می شود وقتی همه زندگیم را به رضایت شما می بخشم!

وقتی تمام این کوله بار را برایم سراسر نور می کنید و پرواز!

چه برکتی دارند ساعت ها وقتی برای شما آغاز می شوند!

چه نورانی می شود سرزمین استعدادم وقتی خورشید اندیشه ام به سمت شما طلوع می کند!

چقدر با حوصله تمام حرفهایم را می شنوی و برای تک تک آرزوهایم امیدی تازه ای!

چه طعم بهشتی دارند این لحظه های انتظار!

چقدر مهربانی آقا! به وسعت مهربانیت مرا همیشه در این خانه نگهدار!

*: خانه امام زمان: ستاد مردمی مهدویت

                                                                                                                                 آرام

یک هدیه از ستاد مردمی مهدویت برای همه مهدی یاوران و مهدی باوران

مسافر 88
۰۳ مرداد ۸۹ ، ۱۴:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ سوغاتی

گاهی آنقدر کوله بارت سبک می شود و خوشحالی که برای دیدن خوشبختی فقط باید چشمهایت را ببندی تا بتوانی تمامیت خوشبختی را ببینی!

گاهی آنقدر ناباورانه تو را دعوت می کنند که انگار در عالم رویاهایت هنوز جا مانده ای!

آسمان بی انتهای دلم این روزها کوچک شده به اندازه یه دعوت دیرینه!

دعوتی ناباورانه! دعوتی خوب! دعوتی دوست داشتنی! دعوتی پاک! دعوتی زلال و آسمانی!

تو در همه جا و همه وقت، در لحظه لحظه زندگیم جاری هستی ولی دلم! دلم برای خانه امنت تنگ شده!

و تمام این یک سال دوری را به امید آمدن شعبان! آمدن شعبان! صبر کرده! و حالا دیگر نمی دانم به او چه بگویم؟!

این روزها سد بلند صبرش لبریز دلتنگیست! این روزها به بهانه کوچکی سراغ دعوت تو را می گیرد!

این روزها با هر صدایی! با هر نشانی منتظر دعوت نامه توست!

شعبان آمد! روز اول شعبان گذشت و هنوز به بقیع نرسیده ام!

امروز نماز صبح را در حرم پیامبر(صلی الله علیه و آلم و سلم) نخواندم! امروز بعد از نماز به روضه رضوان نرفتم! امروز بین الحرمین را نیافتم!

امروز .....

هنوز قدمهای لرزان دلم منتظر گام نهادن در حرم نوارنی پیامبر مهربانی هاست!

هنوز دلم برای غربت مدینه تنگ است!

برای بغض شهر پیامبر(صلی الله علیه و آلم و سلم)! بغضی که انگار آشناست با مظلومیت شیعه علی(علیه السلام)!

هنوز با شنیدن نام مسجد شجره ندای "لبیک اللهم لبیک" در تمام کوچه های دلم طنین انداز می شود!

هنوز در التهاب مُحرم و مَحرم شدنم!

هنوز در سجده اول مسجد الحرام جا مانده ام!

هنوز منتظر استجابت دعایی هستم که در مقام اسماعیل(علیه السلام)، در زیر ناودان طلا بارها و بارها با تو گفتم!

دعایی که در گوش خانه ات زمزمه کردم!

دعایی که در مقام هاجر(سلام الله علیها) از تو خواستم!

هنوز در طواف جا مانده ام! چقدر زود تمام می شوند هفت بار گردش آسمانی بندگان آسمانیت؟!

هنوز منتظرم!

هنوز منتظرم! منتظر رفتن! منتظر رسیدن! منتظر دیدن!

هنوز کوله بار سفرم آماده و مهیاست!

هنوز در جای جای حرم امنت به دنبال گمشده ای هستم که سلامم را پاسخ دهد:

السلام علیک یا حجه الله! السلام علیک یا بقیه الله!

                                                                                                        آرام

مسافر 88
۲۲ تیر ۸۹ ، ۱۴:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ سوغاتی

چهارشنبه ها را دوست دارم!

چهارشنبه هایی که با تو آغاز می کنم!
چهارشنبه هایی که تو را می بینم!

چهارشنبه هایی که مرا می شنوی و مهربانانه کوله بارم را سبک می کنی!

چهارشنبه هایی که آسمانیم می کنی!

چهارشنبه هایی که به بهشت می روم!

چهارشنبه هایی که پر از بال و پرم! پر از پروازم! پر از رهایی!

چهارشنبه هایی که ...

چقدر سبک می شوم وقتی کوله بار سنگین شرمندگیم! را با مهربانی می گیری و بدون هیچ پرسشی توشه ی هفته ام را به من می دهی!

چقدر زلال می شوم وقتی آسمان چشمانم در آسمان خانه ات بارانی می شوند!

چقدر وسیع می شوم وقتی وسعت خانه آسمانیت در قاب چشمانم جا خوش می کند!

چقدر آرامم وقتی قدمهایم آهسته آهسته مرا به حریم آسمان می برند!

چقدر رئوفی! چقدر مهربانی! چقدر بزرگی!

چقدر خوشبختم که همسایه مهربان ترین آفریدگانم!

چه نعمتی است بودن در سرزمینی که خانه ات در چند قدمی من است!

خدایا به رئوفی این امام مهربان این نعمت را از من مگیر!

                                                                                                                  آرام

 

مسافر 88
۱۶ تیر ۸۹ ، ۱۱:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ سوغاتی

خوشبختی یعنی دیدن لبخند پر از شور و نشاط همیشگی "جیلگ آدا" بعد از یک شب سخت!

خوشبختی یعنی باز شدن چشمان آبی "جیلگ آدا" بعد از یک شب سخت!

خوشبختی یعنی صدای دلنشین و زندگی بخش "جیلگ آدا" بعد از یک شب سخت!

خوشبختی یعنی داشتن نعمتهایی که خدا به تو داده و نمی دانی!

خوشبختی یعنی سلامتی! یعنی آرامش! یعنی بودن عزیزان!

خوشبختی یعنی زندگی دوباره "جیلگ آدا"!

خدایا به خاطر تمام خوشبختی هایی که به من داده ای تو را سپاس!

الحمدالله رب العالمین


پاورقی: جیلگ آدا؛ خواهر زاده من که خیلی دوسش دارم و همیشه میگه من جیلگ آدام.

مسافر 88
۰۹ تیر ۸۹ ، ۰۷:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ سوغاتی

"چندان تناوری و بلند که به هنگام تماشا کلاه از سرکودک عقل می افتد!"

رشته کوه پر صلابت کلماتم گسسته می شود وقتی از مهربانیت می سرایم!

آنقدر لبخندت لطیف و واقعی است که تمام آسمان چشمانم برای دیدن آن کم می آید!

پدر! پرغرور و پرصلابت!

پدر! مهربان و دلسوز!

پدر! تکیه گاه تمام خستگی هایم!

پدر! امید تمام آرزوهایم!

پدر! پدر! پدر!

ای همه ی افتخارم! ای زندگیم! لبخند پر از مهربانیت زندگی را برایم بهشت می کند بابا!

ای که در لحظه لحظه زندگیم جاری هستی! 

دلخوشی هایم با دستان پر مهرت چه تعبیر لطیفی دارند.

چقدر دوست دارم آمدنت را!

چقدر دوست دارم بودنت را!

چقدر دوست دارم بیایی و برایت تمام خستگیهایم را در لیوانی چای تازه دم بیاورم و تمام این کوله بار خستگی را با لبخندت! لبخند پر از معنا و عشقت از من بگیری!

بابا! تو را به مهربانیت! تو را بی انتهایی ات! تو را به بزرگواریت! تو را به زلالیت دوست دارم!

آرام

مسافر 88
۰۳ تیر ۸۹ ، ۱۳:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ سوغاتی

دیریست خودم را ندیده ام

و دلم! دلم چقدر برایت تنگ شده

برای آن زمین آسمانی!

برای آرامش خانه ات، برای پاکی دلهای میهمانانت، برای عطر حضور ملائکه ات، برای ....

چقدر زلال می شوم وقتی خورشید سرزمین اندیشه ام به سمت تو طلوع می کند

وقتی آسمان چشمانم هوای خانه ات را می کنند

وقتی دلم با تمام اقتدارش! برای دیدنت به لرزه می افتد

وقتی تمام وجودم می شود دلتنگی...

وقتی کارت دعوتی برای میهمانانت می فرستی...

وقتی مسافرانت برای دیدارت کوله بار می بندند

هنوز هم منتظرم...

من کوله بارم آماده است...

                                                                                         آرام

مسافر 88
۳۱ خرداد ۸۹ ، ۰۹:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ سوغاتی

استغفرالله ربی و اتوب الیه! اللهم صل علی محمد و آل محمد

امشب کوله بار بر دوش به راه افتادم، به دنبال دری که مرا با کوله بارم بپذیرد، با کوله بار سنگین شرمندگی! کجا بروم؟ اللهم اغفرلی الذنوب التی تقطع الرجاء!

در کوچه های مدینه! در کوچه های مدینه! در لیاقت قدم نهادن به سنگفرش متبرک حرم پیامبر مهربانی(صلی ا... علیه و آله) در غربت بین الحرمین! در پشت دیوارهای بقیع! در خانه فاطمه(سلام ا...علیها)، خانه فاطمه(سلام ا...علیها)!

کجا می روم؟

آمده ام عیدی بگیرم! از پیامبر مهربانی(صلی ا... علیه و آله)! به یمن قدم پربرکت باقرالعلوم! امشب مدینه عیدی می دهند.

در کتابی خواندم: «وقتی به دیدن بزرگی می روی نمی پرسند چه آورده ای؟ می پرسند: چه می خواهی؟» آمده ام بخواهم: لیاقت آمادگی، لیاقت حضور، لیاقت پاسخ!

چقدر دلم برای مدینه تنگ شده! چقدر دلم پر می کشد برای حرم آسمانیت پیامبر مهربانی(صلی ا... علیه و آله)! چقدر دلم می خواست اکنون روبروی گنبد خضرایت روی سنگفرش های سپید حرمت بنشینم و حرف بزنم و چقدر مهربانی که مرا گوش می دهی! که مرا ـ خدایا مرا! ـ پاسخ می دهی!

امشب عیدی می خواهم که فهم دین داشته باشم! که بدانم کیستم؟ کجایم؟ که بدانم من و هم صحبتی پیامبر مهربانی(صلی ا... علیه و آله)؟!

چه وسعتی دارد این زمین آسمانی!

چقدر مهربانی که مرا پذیرفتی! مرا! مرا با کوله بار سنگین شرمندگیم! کوله بار ناسپاسیم! چه مهربانی!

چقدر تشنه ام! به من هم از آن نهر خروشان سپید می دهند؟ حتی قطره ای برای کویر سرزمین وجودم کافی است.

آمده ام کوله بارم را در نهر خروشان رجب رها کنم! شاید فقط همین نهر بتواند این کوله بار را با خود ببرد..

اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام

 آرام

مسافر 88
۲۴ خرداد ۸۹ ، ۰۷:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ سوغاتی

لبخند بدون برنامه ریزی، بدون حسابگری، لبخندی طبیعی، زیباترین پل ارتباطی آدم هاست ما لایه هایی را برای حفاظت از خود می سازیم. لایه مدارج علمی و مدارک دانشگاهی، لایه موقعیت شغلی و این که دوست داریم ما را آن گونه ببینند که نیستیم. زیر همه این لایه ها من حقیقی وارزشمند نهفته است. من ترسی ندارم از این که آن را روح بنامم من ایمان دارم که روح های انسان ها است که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و این روح ها با یکدیگر هیچ خصومتی ندارد. متاسفانه روح ما در زیر لایه هایی ساخته و پرداخته خود ما که در ساخته شدنشان دقت هولناکی هم به خرج می دهیم ما از یکدیگر جدا می سازند و بین ما فاصله هایی را پدید می آورند...

آدمی به هنگام عاشق شدن ونگاه کردن به یک نوزاد این پیوند روحانی را احساس می کند. وقتی کودکی را می بینیم چرا لبخند می زنیم؟ چون انسان را پیش روی خود می بینیم که هیچ یک از لایه هایی را که نام بردیم  روی من طبیعی خود نکشیده است و با هم وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و آن روح کودکانه درون ماست که در واقع به لبخند او پاسخ می دهد.  

مسافر 88
۲۰ خرداد ۸۹ ، ۰۶:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ سوغاتی